(((آوای . . . باران)))
تقدیم به همه مهربونا
نه تو می مانی ونه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم... و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز دوستدارشما...اسما
نظرات شما عزیزان:
shero
ساعت20:50---30 آذر 1392
می مانی و شبها پرستاره میشود
می آیی و زندگی عاشقانه میشود
می باری و همه جا تازه میشود
می تابی و دلم بیشتر عاشقت میشود
با تو بودن تکراری نمیشود
و که تو باشی
دنیا از آن من میشود
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |